دانشجوی کارشناسی ارشد پژوهش هنر، دانشکدۀ هنرهای تجسمی، دانشگاه تهران.
چکیده
پژوهش حاضر به منظور تبیین نحوۀ مواجهۀ نقاشان معاصر ایرانی با گرایش نقاشی انتزاعی انجام شده و با ارائۀ نمونههایی از نقاشی انتزاعی دهههای گوناگون و دستهبندی آثار انتزاعی، به دلایل تولید این دسته آثار در هریک از دورهها پرداخته است. لذا این پژوهش به صورت مطالعۀ موردی بر پایۀ مطالعۀ اسناد کتابخانهای و مشاهدۀ آثار چهار دورۀ حراج هنری تهران متمرکز شده و با روش تحقیق کیفی و استفادۀ توأمان از چندین شیوه از روش مربوطه از قبیل روش تحقیق تاریخی، توصیفی و تحلیلِ جامعهشناسانه، به واکاوی مسألۀ فوق پرداخته است. مسألهای که در این تحقیق مطرح شده، آن است که آیا در دهۀ حاضر گرایش نقاشان به هنر انتزاعی و حذف محتوا تعمدی است؟ و اگر چنین است چه دلایلی باعث اتخاذ این رویکرد میشود؟ بر این بنیان، پرسش اصلی تحقیق آن است که گرایش به نقاشی انتزاعی، بازتابی از تحولات اجتماعی است یا خیر؟ نتیجۀ پژوهش بر آن اذعان دارد که با گذشت حدوداً شصت سال از زمان ورود مدرنیسم به هنر ایران، نه تنها موجبات رشد و نوآوری فراهم نشده است، بلکه تبدیل به کلیشهای برای تولید کالای هنری شده است. از سوی دیگر، سیاستگذاریهای فرهنگی و هنری کشور با ایراداتی مواجه است که این عامل نیز بر الکنبودن نقاشی انتزاعی و کالاشدگی آثار هنری تأثیرگذار است و مواجهۀ هنرمند معاصر ایرانی با سبک انتزاعی، صرفاً به عنوان وسیلهای برای محبوبیت در بازار هنری بوده است.