در طی یک قرن و نیم، جنبش روبهرشد زنان هدف خود را تغییر ساختارهای اقتصادی – اجتماعی و سیاسی مبتنی بر تبعیض جنسیتی علیه زنان قرار داده است .فمینیستهای اولیه را به اصطلاح «موج اول فمینیسم » مینامند .نهضتهای حق طلبانهی زنان تا سال 1960 جزء موج اول هستند. اولین آثار زنان در این موج از نقش محدود زنان انتقاد میکند، بدون اینکه لزوماً به وضعیت نامساعد آنها اشاره کند یا مردان را از این بابت سرزنش کند. یکی از چهرههای شاخص که درباره این موضوع پژوهشهای قابل توجهی دارد لیندا ناکلین است.ناکلین، با نوعی نگرش فمینیستی به هنر و زیباییشناسی، مفروضات بنیادین اجتماعی و فلسفی رایج در جهان هنر را به چالش کشید و استدلال میکند که در خلق آثار هنری بزرگ و شکلگیری هنرمند بزرگ، به عنوان فردی دارای نبوغ، بسترهای اجتماعی و عوامل نهادی نقش مهمی ایفا میکنند. مقاله حاضر با طرح مهم ترین آراء ناکلین دراینباره، نشان میدهد که وی چگونه، با بررسی برخی آثار هنرمندان مرد و مقایسه آنها با آثار هنرمندان زن، استدلال میکند که هم زنان و هم مردان قابلیت تولید انواع آثار هنری را دارا هستند. بنابراین، مفهوم سبک هنر زنانه، مفهومی قابل قبول نیست. وی این ایده را مطرح میکند که انتخاب این گونه موضوعات توسط هنرمند تحت تاثیر عوامل اجتماعی، نهادی و آموزشی بوده است .