کارشناس ادبیات نمایشی، دانشکده هنرهای نمایشی و موسیقی، پردیس هنرهای زیبا، دانشگاه تهران، تهران، ایران.
چکیده
خوانشهای رسمی، معمولاً برای تأکید بر موضع رادیکالِ هنرهای اجراییِ آوانگارد قرن بیستم، بر گسستِ آنها از هنر رومانتیک تصریح میکنند. برخلاف این نظرگاه، در این پژوهش به دنبال یافتن سیاست مشترکی هستیم که آوانگاردیسمهای قرن بیستمی را در ادامۀ تلاش رومانتیکها قرار میدهد. برای اثبات این مدعا، ابتدا به بررسی برآمدنِ پروبلماتیک هنر رومانتیک از خلال نقدهای سهگانۀ کانت میپردازیم که چگونه عرصۀ تجربۀ استتیک را به مثابۀ یگانه عرصۀ تحققِ آرمان آزادی در قلمرو تعیّنِ مادی برمینهد. سپس سراغ بسط این نظریۀ استتیک در متون نظری رومانتیکها، با تأکید بر نامههایی در تربیت استتیک انسان اثر شیلر میرویم و در وهلۀ بعد، به بسط این چشمانداز در اجراهای رومانتیک و پسترومانتیک (با تأکید بر گوته و واگنر) میپردازیم. پس از بررسی این اجراهای شاخص و مطابقت آنها با پروبلماتیک رومانتیکِ هنر، بررسی خود را به اجراهای آوانگارد قرن بیستم، به خصوص نمایشگاههای اجراییِ دادائیستها و سوررئالیستها و در حاشیۀ آن، برآمدنِ شکلهای اجرایی در هنرها و جنبشهای دیگرِ آوانگارد از قبیل نقاشی کنشی و هپنینگ در آمریکا - معطوف کردهایم تا اجراهای آنان را در پرتو همان پروبلماتیک رومانتیک، بازخوانی کرده باشیم و نهایتاً به این نتیجه برسیم که اتفاقاً از این منظر، موضعِ رادیکال سیاسیِ اجرای آوانگاردِ قرن بیستم، ریشه در پروبلماتیک هنر رومانتیکها و جایگاه مرکزیِ اجرا در آن دارد.